چرا در برخی روابط، یکی از طرفین احساس میکند که باید تمام نیازهای عاطفی طرف مقابل را برطرف کند؟
در بسیاری از روابط، شاهد این هستیم که یک طرف، بار سنگینی از مسئولیت بر دوش خود احساس میکند: برآورده کردن تمام نیازهای عاطفی شریک زندگیاش. این احساس میتواند ریشه در عوامل متعددی داشته باشد و اغلب منجر به فرسودگی و عدم تعادل در رابطه میشود. در این مقاله، به بررسی 16 نکته در این خصوص میپردازیم: این احساس مسئولیت بیش از حد، تنها یک مشکل سطحی نیست، بلکه میتواند نشانهای از مسائل عمیقتر در فرد یا در پویایی رابطه باشد.
- ✳️
ترس از طرد شدن:
فرد ممکن است به شدت از طرد شدن توسط شریک زندگیاش بترسد و برای جلوگیری از آن، تمام تلاش خود را بکند تا او را خوشحال نگه دارد. - ✳️
اعتماد به نفس پایین:
باور نداشتن به ارزش و شایستگی خود، باعث میشود فرد فکر کند باید با برآورده کردن نیازهای دیگران، خود را ثابت کند. - ✳️
سابقه روابط ناامن:
تجربیات قبلی در روابطی که نیازهای او نادیده گرفته شده، ممکن است او را به این باور برساند که باید برای دریافت عشق، تلاش مضاعف کند. - ✳️
الگوهای یادگرفته شده در کودکی:
در خانوادههایی که یکی از والدین، نقش مراقب را به عهده داشته و دیگری نیازمند مراقبت بوده، این الگو در ذهن فرد شکل میگیرد. - ✳️
کمالگرایی:
تمایل به بینقص بودن و برآورده کردن تمام انتظارات، میتواند فرد را به سمت تلاش بیوقفه برای راضی نگه داشتن شریک زندگی سوق دهد. - ✳️
مسئولیتپذیری بیش از حد:
برخی افراد به طور طبیعی حس مسئولیتپذیری بالایی دارند و ممکن است این حس را به اشتباه به رابطه عاطفی نیز تعمیم دهند. - ✳️
نیاز به کنترل:
در برخی موارد، تلاش برای برآورده کردن تمام نیازهای طرف مقابل، تلاشی ناخودآگاه برای کنترل رابطه و جلوگیری از وقوع مشکلات است. - ✳️
عدم توانایی در تعیین مرزها:
ناتوانی در تعیین مرزهای سالم در رابطه، باعث میشود فرد احساس کند باید به هر خواستهای از طرف شریک زندگیاش پاسخ مثبت دهد. - ✳️
فریبکاری عاطفی (Gaslighting):
در روابطی که فریبکاری عاطفی وجود دارد، فرد ممکن است به تدریج باور کند که مسئولیت احساسات و واکنشهای طرف مقابل بر عهده اوست. - ✳️
وابستگی عاطفی:
وابستگی شدید به شریک زندگی، باعث میشود فرد برای حفظ رابطه، هر کاری انجام دهد. - ✳️
تأیید طلبی:
نیاز به تأیید و تحسین از سوی دیگران، به ویژه شریک زندگی، میتواند فرد را به سمت تلاش برای برآورده کردن تمام نیازهای او سوق دهد. - ✳️
ترس از تنهایی:
ترس از تنها ماندن، ممکن است فرد را وادار کند که نقش مراقب را در رابطه بپذیرد تا از ترک شدن جلوگیری کند. - ✳️
فرهنگ و تربیت:
در برخی فرهنگها، زنان به طور سنتی تشویق میشوند که نیازهای دیگران را در اولویت قرار دهند و این میتواند در روابط عاطفی نیز نمود پیدا کند.

- ✳️
سوء استفاده عاطفی پنهان:
گاهی اوقات این رفتار، یک استراتژی ناخودآگاه برای سوء استفاده عاطفی است، به طوری که فرد با نقش قربانی، سعی در کنترل طرف مقابل دارد. - ✳️
نداشتن آگاهی از نیازهای خود:
تمرکز بیش از حد بر نیازهای دیگران، میتواند باعث شود فرد از نیازهای خود غافل شود و نتواند به درستی از خود مراقبت کند. - ✳️
تصویر نادرست از عشق:
باور به اینکه عشق واقعی به معنای فداکاری بیقید و شرط است، میتواند فرد را به سمت تلاش بیش از حد برای راضی نگه داشتن شریک زندگی سوق دهد.
شناخت این عوامل میتواند به درک بهتر این پدیده در روابط کمک کند و راه را برای ایجاد روابط سالمتر و متوازنتر هموار سازد. درک ریشههای این رفتار و تلاش برای تغییر الگوهای ناسالم، قدم مهمی در جهت بهبود کیفیت روابط و افزایش رضایت شخصی است.
چرا در برخی روابط، یکی از طرفین نقش ناجی را بازی میکند؟
1. کمبود عزت نفس در ناجی
یکی از دلایل اصلی، احساس کمبود عزت نفس در فردی است که نقش ناجی را بازی میکند.این افراد برای احساس ارزشمند بودن، نیاز دارند که به دیگران کمک کنند و خود را مفید نشان دهند.برآورده کردن نیازهای عاطفی دیگران به آنها حس قدرت و کنترل میدهد.آنها ممکن است در کودکی تجربه کرده باشند که تنها زمانی مورد توجه و محبت قرار میگرفتند که نیازهای دیگران را برآورده میکردند.این الگو در بزرگسالی نیز تکرار میشود.در ضمن، ترس از طرد شدن میتواند عامل مهمی باشد.فرد میترسد که اگر نیازهای طرف مقابل را برآورده نکند، او را ترک خواهد کرد.
ناجیان اغلب احساس میکنند که بدون کمک به دیگران، فرد جذابی نیستند.پس، سعی میکنند با برآورده کردن نیازهای عاطفی دیگران، خود را ارزشمند نشان دهند.آنها ممکن است ارزش خود را در کمک کردن به دیگران تعریف کنند، و اگر کسی به کمک آنها نیاز نداشته باشد، احساس بیارزشی میکنند.این افراد اغلب به دنبال تایید و تحسین از طرف مقابل هستند و برآورده کردن نیازهای عاطفی او، راهی برای جلب این تایید است.ناجیان معمولا به خود سخت میگیرند و فکر میکنند که باید همیشه بینقص و حامی باشند.
2. وابستگی ناسالم به طرف مقابل
وابستگی ناسالم به این معنی است که فرد برای احساس شادی و امنیت، بیش از حد به طرف مقابل وابسته است.این وابستگی میتواند باعث شود که فرد تمام تلاش خود را برای برآورده کردن نیازهای عاطفی طرف مقابل به کار گیرد.
افراد وابسته معمولا از تنهایی میترسند و برای جلوگیری از آن، حاضرند هر کاری برای طرف مقابل انجام دهند.آنها ممکن است هویت خود را در رابطه تعریف کنند و بدون طرف مقابل، احساس سردرگمی و پوچی کنند.این افراد اغلب نیازهای خود را نادیده میگیرند و تمام تمرکز خود را بر روی برآورده کردن نیازهای طرف مقابل میگذارند.
وابستگی ناسالم میتواند ناشی از تجربیات ناخوشایند در کودکی باشد، مانند داشتن والدینی که به نیازهای عاطفی کودک توجه کافی نداشتهاند.
افراد وابسته اغلب در برقراری مرزهای سالم در رابطه مشکل دارند و به راحتی به طرف مقابل اجازه میدهند از آنها سوء استفاده کند.آنها ممکن است احساس کنند که مسئول خوشبختی طرف مقابل هستند و باید تمام تلاش خود را برای جلوگیری از ناراحتی او به کار گیرند.
3. احساس گناه و مسئولیت بیش از حد
برخی افراد به طور ذاتی احساس گناه میکنند و فکر میکنند که مسئول خوشبختی دیگران هستند.این احساس گناه میتواند باعث شود که آنها تمام تلاش خود را برای برآورده کردن نیازهای عاطفی طرف مقابل به کار گیرند.آنها ممکن است در گذشته مرتکب اشتباهی شده باشند و برای جبران آن، سعی کنند به طرف مقابل کمک کنند.این افراد اغلب به شدت همدل هستند و رنج دیگران را به راحتی احساس میکنند.این همدلی میتواند باعث شود که آنها احساس مسئولیت بیشتری نسبت به برطرف کردن نیازهای عاطفی دیگران داشته باشند.
آنها ممکن است از این که نتوانند نیازهای طرف مقابل را برآورده کنند، احساس گناه کنند و این احساس گناه، آنها را به تلاش بیشتر وادار میکند.
افراد با احساس گناه معمولا خود را سرزنش میکنند و فکر میکنند که لایق خوشبختی نیستند.کمک به دیگران، راهی برای کاهش این احساس سرزنش است.آنها ممکن است در خانوادهای بزرگ شده باشند که همیشه به آنها گفته شده است که باید به دیگران کمک کنند و نیازهای خود را در اولویت قرار ندهند.این افراد اغلب در نه گفتن به دیگران مشکل دارند و به راحتی به درخواستهای آنها پاسخ مثبت میدهند، حتی اگر به ضرر خودشان باشد.
4. الگوهای رفتاری آموخته شده از کودکی
تجربیات کودکی نقش مهمی در شکلگیری الگوهای رفتاری ما در بزرگسالی دارند.اگر فردی در کودکی یاد گرفته باشد که برای جلب توجه و محبت، باید نیازهای دیگران را برآورده کند، این الگو در روابط بعدی او نیز تکرار خواهد شد.کودکانی که در خانوادههای ناکارآمد بزرگ شدهاند، اغلب یاد میگیرند که نیازهای خود را نادیده بگیرند و بر روی برآورده کردن نیازهای والدین یا خواهر و برادرهای خود تمرکز کنند.اگر والدین فرد خودخواه یا نیازمند بوده باشند، او ممکن است یاد بگیرد که باید همیشه نیازهای آنها را برآورده کند و به خواستههای خود توجهی نکند.
کودکانی که مورد سوء استفاده عاطفی قرار گرفتهاند، ممکن است یاد بگیرند که باید همیشه راضی باشند و از ابراز نیازهای خود خودداری کنند.اگر والدین فرد دائماً از او انتقاد کرده باشند، او ممکن است یاد بگیرد که برای جلب رضایت آنها، باید تمام تلاش خود را به کار گیرد.کودکانی که به طور مداوم مورد مقایسه با دیگران قرار گرفتهاند، ممکن است احساس کنند که برای ارزشمند بودن، باید بهتر از دیگران باشند و به همین دلیل، سعی میکنند نیازهای دیگران را برآورده کنند.اگر کودک در خانوادهای بزرگ شده باشد که احساسات به طور آزادانه بیان نمیشوند، او ممکن است یاد بگیرد که باید احساسات خود را سرکوب کند و به جای آن، بر روی احساسات دیگران تمرکز کند.
5. ترس از طرد شدن
ترس از طرد شدن یکی از قویترین ترسهای انسانی است.فردی که از طرد شدن میترسد، ممکن است تمام تلاش خود را برای برآورده کردن نیازهای عاطفی طرف مقابل به کار گیرد تا از ترک شدن جلوگیری کند.آنها ممکن است فکر کنند که اگر نیازهای طرف مقابل را برآورده نکنند، او آنها را دوست نخواهد داشت و ترک خواهد کرد.این افراد اغلب به دنبال تایید و اطمینان خاطر از طرف مقابل هستند و برای جلب این تایید، حاضرند هر کاری انجام دهند.آنها ممکن است بیش از حد عذرخواهی کنند و مسئولیت تمام مشکلات رابطه را بر عهده بگیرند.
افراد با ترس از طرد شدن معمولا به شدت حساس هستند و کوچکترین نشانههای نارضایتی را در طرف مقابل تشخیص میدهند.
آنها ممکن است از ابراز نیازهای خود خودداری کنند تا از ناراحت کردن طرف مقابل جلوگیری کنند.این افراد اغلب در برقراری مرزهای سالم در رابطه مشکل دارند و به راحتی به طرف مقابل اجازه میدهند از آنها سوء استفاده کند.
6. تمایل به کنترل رابطه
برخی افراد با برآورده کردن نیازهای عاطفی طرف مقابل، سعی میکنند رابطه را کنترل کنند.آنها ممکن است فکر کنند که با کمک به طرف مقابل، او را به خود وابسته میکنند و از این طریق، قدرت بیشتری در رابطه به دست میآورند.آنها ممکن است از کمک کردن به عنوان ابزاری برای استفاده کنند و با ایجاد حس بدهکاری در طرف مقابل، او را وادار به انجام کارهایی کنند که نمیخواهد.این افراد اغلب به دنبال تحسین و تایید از طرف مقابل هستند و کمک کردن، راهی برای جلب این تحسین است.آنها ممکن است به طرف مقابل بگویند که بدون کمک آنها نمیتواند کاری انجام دهد و از این طریق، او را به خود وابسته کنند.
افراد کنترلگر معمولا در ابراز احساسات واقعی خود مشکل دارند و از کمک کردن به عنوان راهی برای اجتناب از صمیمیت استفاده میکنند.
آنها ممکن است به طور ناخودآگاه از کمک کردن به عنوان راهی برای سرکوب نیازهای خود استفاده کنند.این افراد اغلب در برقراری روابط برابر و متقابل مشکل دارند و همیشه سعی میکنند در جایگاه قدرت قرار بگیرند.
7. ناآگاهی از نیازهای خود
گاهی اوقات فرد به قدری بر روی برآورده کردن نیازهای عاطفی طرف مقابل متمرکز است که از نیازهای خود غافل میشود.این ناآگاهی میتواند باعث شود که او تمام انرژی خود را صرف کمک به دیگران کند و به نیازهای خود توجهی نکند.
آنها ممکن است ندانند که چه چیزی آنها را خوشحال میکند و چگونه میتوانند نیازهای خود را برآورده کنند.این افراد اغلب در تشخیص احساسات خود مشکل دارند و نمیتوانند به درستی نیازهای خود را شناسایی کنند.آنها ممکن است فکر کنند که نیازهای آنها مهم نیستند و باید همیشه نیازهای دیگران را در اولویت قرار دهند.
افراد ناآگاه از نیازهای خود معمولا در برقراری روابط سالم و متقابل مشکل دارند و اغلب در روابطی قرار میگیرند که از آنها سوء استفاده میشود.
آنها ممکن است احساس خستگی و فرسودگی کنند، اما نتوانند دلیل آن را تشخیص دهند.این افراد اغلب به دنبال تایید و تحسین از طرف مقابل هستند و برآورده کردن نیازهای عاطفی او، راهی برای جلب این تایید است.
8. کاملا مطلوبگرایی و تلاش برای بینقص بودن
برخی افراد کمالگرا هستند و میخواهند در همه زمینهها بینقص باشند.این افراد ممکن است فکر کنند که باید تمام نیازهای عاطفی طرف مقابل را برآورده کنند تا یک شریک بینقص باشند.آنها ممکن است به شدت از اشتباه کردن بترسند و برای جلوگیری از آن، تمام تلاش خود را به کار گیرند.این افراد اغلب به خود سخت میگیرند و استانداردهای بسیار بالایی برای خود تعیین میکنند.آنها ممکن است فکر کنند که ارزش آنها به تواناییشان در برآورده کردن نیازهای دیگران بستگی دارد.افراد کمالگرا معمولا در لذت بردن از زندگی مشکل دارند و همیشه به دنبال بهبود و اصلاح هستند.
آنها ممکن است احساس خستگی و فرسودگی کنند، زیرا هیچوقت به اندازه کافی خوب نیستند.
این افراد اغلب در برقراری روابط سالم و متقابل مشکل دارند و اغلب در روابطی قرار میگیرند که از آنها سوء استفاده میشود.
9. عدم وجود مرزهای سالم
آنها ممکن است در نه گفتن به دیگران مشکل داشته باشند و به راحتی به درخواستهای آنها پاسخ مثبت دهند، حتی اگر به ضرر خودشان باشد. این افراد اغلب در تشخیص نیازهای خود مشکل دارند و نمیتوانند به درستی نیازهای خود را بیان کنند. آنها ممکن است احساس گناه کنند اگر نتوانند نیازهای دیگران را برآورده کنند. افراد بدون مرزهای سالم معمولا در برقراری روابط سالم و متقابل مشکل دارند و اغلب در روابطی قرار میگیرند که از آنها سوء استفاده میشود. آنها ممکن است احساس خستگی و فرسودگی کنند، زیرا همیشه در حال برآورده کردن نیازهای دیگران هستند. این افراد اغلب به دنبال تایید و تحسین از طرف مقابل هستند و برآورده کردن نیازهای عاطفی او، راهی برای جلب این تایید است.
10. تجربه سوء استفاده در گذشته
افرادی که در گذشته مورد سوء استفاده قرار گرفتهاند، ممکن است الگوهای رفتاری خاصی را در روابط بعدی خود تکرار کنند.مثلا فردی که در کودکی مورد سوء استفاده عاطفی قرار گرفته است، ممکن است در بزرگسالی به دنبال روابطی باشد که در آن نقش ناجی را بازی کند.آنها ممکن است به طور ناخودآگاه به دنبال روابطی باشند که در آن احساس قدرت و کنترل کنند.این افراد اغلب به دنبال تایید و تحسین از طرف مقابل هستند و کمک کردن، راهی برای جلب این تحسین است.آنها ممکن است به طور ناخودآگاه از کمک کردن به عنوان راهی برای سرکوب نیازهای خود استفاده کنند.
افراد با تجربه سوء استفاده معمولا در برقراری روابط سالم و متقابل مشکل دارند و اغلب در روابطی قرار میگیرند که از آنها سوء استفاده میشود.
آنها ممکن است احساس خستگی و فرسودگی کنند، زیرا همیشه در حال تلاش برای جلوگیری از تکرار سوء استفاده هستند.این افراد اغلب در ابراز احساسات واقعی خود مشکل دارند و از کمک کردن به عنوان راهی برای اجتناب از صمیمیت استفاده میکنند.
11. نیاز به احساس مهم بودن
برخی افراد نیاز شدیدی به احساس مهم بودن و ارزشمند بودن دارند.آنها ممکن است برای برآورده کردن این نیاز، تمام تلاش خود را برای برآورده کردن نیازهای عاطفی طرف مقابل به کار گیرند.آنها ممکن است فکر کنند که اگر نیازهای طرف مقابل را برآورده نکنند، او آنها را دوست نخواهد داشت و آنها را ارزشمند نخواهد دانست.این افراد اغلب به دنبال تایید و اطمینان خاطر از طرف مقابل هستند و برای جلب این تایید، حاضرند هر کاری انجام دهند.آنها ممکن است بیش از حد عذرخواهی کنند و مسئولیت تمام مشکلات رابطه را بر عهده بگیرند.
افراد با نیاز به احساس مهم بودن معمولا به شدت حساس هستند و کوچکترین نشانههای نارضایتی را در طرف مقابل تشخیص میدهند.
آنها ممکن است از ابراز نیازهای خود خودداری کنند تا از ناراحت کردن طرف مقابل جلوگیری کنند.این افراد اغلب در برقراری مرزهای سالم در رابطه مشکل دارند و به راحتی به طرف مقابل اجازه میدهند از آنها سوء استفاده کند.
12. همدلی بیش از حد و درک نکردن تفاوت بین همدلی و مسئولیت
همدلی یک ویژگی مثبت است، اما همدلی بیش از حد میتواند باعث شود که فرد مسئولیت احساسات دیگران را بر عهده بگیرد.این افراد ممکن است فکر کنند که باید تمام تلاش خود را برای جلوگیری از ناراحتی طرف مقابل به کار گیرند.آنها ممکن است درک نکنند که هر فردی مسئول احساسات خود است و نباید انتظار داشته باشند که دیگران همیشه خوشحال باشند.این افراد اغلب به شدت دلسوز و مهربان هستند و نمیتوانند رنج دیگران را تحمل کنند.آنها ممکن است احساس گناه کنند اگر نتوانند به طرف مقابل کمک کنند.افراد با همدلی بیش از حد معمولا در برقراری روابط سالم و متقابل مشکل دارند و اغلب در روابطی قرار میگیرند که از آنها سوء استفاده میشود.
آنها ممکن است احساس خستگی و فرسودگی کنند، زیرا همیشه در حال تلاش برای التیام دادن زخمهای دیگران هستند.
این افراد اغلب در ابراز احساسات واقعی خود مشکل دارند و از کمک کردن به عنوان راهی برای اجتناب از صمیمیت استفاده میکنند.
13. نداشتن مهارتهای ارتباطی سالم
آنها ممکن است از ابراز خشم و ناراحتی خود خودداری کنند و به جای آن، منفعل و پرخاشگر شوند. این افراد اغلب در برقراری مرزهای سالم در رابطه مشکل دارند و به راحتی به طرف مقابل اجازه میدهند از آنها سوء استفاده کند. آنها ممکن است از انتقاد کردن بترسند و به جای آن، سکوت کنند. افراد بدون مهارتهای ارتباطی سالم معمولا در برقراری روابط سالم و متقابل مشکل دارند و اغلب در روابطی قرار میگیرند که از آنها سوء استفاده میشود. آنها ممکن است احساس خستگی و فرسودگی کنند، زیرا همیشه در حال تلاش برای راضی کردن دیگران هستند. این افراد اغلب در ابراز احساسات واقعی خود مشکل دارند و از کمک کردن به عنوان راهی برای اجتناب از صمیمیت استفاده میکنند.
14. عدم خودآگاهی و عدم شناخت الگوهای رفتاری خود
آنها ممکن است ندانند که نیازهای خود را نادیده میگیرند و به جای آن، نیازهای دیگران را در اولویت قرار میدهند. این افراد اغلب در تشخیص احساسات خود مشکل دارند و نمیتوانند به درستی نیازهای خود را شناسایی کنند. آنها ممکن است فکر کنند که رفتارشان طبیعی است و هیچ مشکلی وجود ندارد. افراد بدون خودآگاهی معمولا در برقراری روابط سالم و متقابل مشکل دارند و اغلب در روابطی قرار میگیرند که از آنها سوء استفاده میشود. آنها ممکن است احساس خستگی و فرسودگی کنند، اما نتوانند دلیل آن را تشخیص دهند. این افراد اغلب به دنبال تایید و تحسین از طرف مقابل هستند و برآورده کردن نیازهای عاطفی او، راهی برای جلب این تایید است.
15. باورهای غلط در مورد عشق و رابطه
باورهای غلط در مورد عشق و رابطه میتوانند باعث شوند که فرد رفتارهای ناسالمی را در روابط خود انجام دهد.مثلا فردی که باور دارد عشق به این معناست که باید همیشه نیازهای طرف مقابل را در اولویت قرار داد، ممکن است تمام تلاش خود را برای برآورده کردن نیازهای عاطفی او به کار گیرد، حتی اگر به ضرر خودش باشد.برخی دیگر ممکن است بر این باور باشند که اگر واقعاً کسی را دوست داشته باشید، باید تمام مشکلات او را حل کنید.این افراد اغلب در تشخیص مرزهای سالم در رابطه مشکل دارند و به راحتی به طرف مقابل اجازه میدهند از آنها سوء استفاده کند.
آنها ممکن است فکر کنند که اگر نتوانند نیازهای طرف مقابل را برآورده کنند، او آنها را دوست نخواهد داشت.افراد با باورهای غلط در مورد عشق و رابطه معمولا در برقراری روابط سالم و متقابل مشکل دارند و اغلب در روابطی قرار میگیرند که از آنها سوء استفاده میشود.آنها ممکن است احساس خستگی و فرسودگی کنند، زیرا همیشه در حال تلاش برای راضی کردن دیگران هستند.این افراد اغلب در ابراز احساسات واقعی خود مشکل دارند و از کمک کردن به عنوان راهی برای اجتناب از صمیمیت استفاده میکنند.
16. دینامیک قدرت نابرابر در رابطه
در روابطی که دینامیک قدرت نابرابر وجود دارد، یکی از طرفین ممکن است احساس کند که باید تمام نیازهای عاطفی طرف مقابل را برآورده کند تا رابطه را حفظ کند.این نابرابری میتواند ناشی از عوامل مختلفی باشد، مانند تفاوت در درآمد، موقعیت اجتماعی یا اعتماد به نفس.فردی که قدرت کمتری در رابطه دارد، ممکن است از ابراز نیازهای خود خودداری کند تا از ناراحت کردن طرف مقابل جلوگیری کند.او ممکن است احساس کند که باید همیشه راضی باشد و از ابراز نارضایتی خود خودداری کند.این افراد اغلب در برقراری مرزهای سالم در رابطه مشکل دارند و به راحتی به طرف مقابل اجازه میدهند از آنها سوء استفاده کند.
افراد در روابط با دینامیک قدرت نابرابر معمولا در برقراری روابط سالم و متقابل مشکل دارند و اغلب در روابطی قرار میگیرند که از آنها سوء استفاده میشود.
آنها ممکن است احساس خستگی و فرسودگی کنند، زیرا همیشه در حال تلاش برای حفظ تعادل قدرت در رابطه هستند.این افراد اغلب در ابراز احساسات واقعی خود مشکل دارند و از کمک کردن به عنوان راهی برای اجتناب از صمیمیت استفاده میکنند.






